متن روضه خوانی به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)


یاس کبود علی

فقط برای همدردی با پسری که با مادر تو کوچه بود

 

نگاه مبهمی امشب به آسمان داری

زینب داره می گه

خدا به خیر كند،نیتی نهان داری

چه دیده ای كه  شدی سیر از من و بابا

كه قصد شعله كشیدن به باغ مان داری

حسین این طرف و آن طرف حسن

انگار خدا نكرده سر ترك این و آن داری

همه بچه ها فهمیدند فردا یه خبریه،آخه مادری كه قریب به هفتاد وپنج روز تو بستره،یه دفعه بلند شد،شروع كرد ،خونه رو جارو زدن،بخدا بچه ها من نمی دونم چرا امشب این جوری شدم،ولی شاید برا شماهم اتفاق افتاده باشه،من مادرم روز آخراصلاً انگار جون گرفت،نمی دونم،انگار خدا یه جون دیگه ای می ده،می خواد لحظه آخر،كاراشو انجام بده،همه خوشحال بودند تو خونه می گفتند دیگه خوب شده،دیگه سرحاله معلومه دیگه داره خوب میشه،امروز زهرام تو خونش خودش نون پخت،خودش بچه هاشو حمام برد،لباس پوشوند،بگم یه چیزی ناله بزنی، زینب می گه دیدم برا اولین بار،بعد این چند شب مادرم ایستاده داره نمازشو میخونه،مادرم داره خوب میشه،اما اینها همه علامت رفتنه،مادر مادر

حسین این طرف و آن طرف حسن

انگار خدا نكرده سر ترك این و آن داری

بس است،دسته ی دستاسمان* پر از خون شد     *دستاس=آسیاب دستی

گرسنه دیدی ام وعزم پخت نان داری

نوازشم مكن

هر دختر ی آرزو داره مادر نوازش كنه ، اما زینب می گه نوازشم نكن

نوازشم مكن از  درد شانه ات پیدا ست

كنایه فهما زود بگیرند

نوازشم مكن از  درد شانه ات پیدا ست

میان سینه خود درد بی امان داری

كسی كه این مجلس ومی بینه،كسی كه صدای این مجلس و میشنوه،مدیونه اگه این دو بیت آخرو غیر شب شهادت جایی خرج كنه،این دو بیت مال امشبه،اگه ناله داری باید حقش و ادا كنی،زینب داره روضه می خونه،آخ مادر،بذار بایستم شاید امام زمان داره گریه می كنه ،به احترام گریه مولا،سادات منو كمك كنند،

شكست دست تو را قنفذ و چنین می گفت


وای وای وای برا حضرت زهرا باید داد بزنی

 

امام صادق علیه السلام گفت:خدا رحمت كنه اون شیعه ای كه برا مادر ما بلند بلند گریه می كنه،

شكست دست تو را قنفذ و چنین می گفت

هنوز نام علی بر زبان داری

گوش بده، روضه ی من همینه،علماء،بزرگان ،سادات بچه هیئتی ها،اون بی حیای حرو م زاده دومی،لعنت الله علیه، تو تاریخ نوشته وقتی نامه نوشت،نوشت من تو همه ی عمرم،می زاری من روضه بخونم یا نه،بعضی ها یه جوری گریه می كنند،ان شاءالله مدینه ببینمت، نوشت من تو همه ی عمرم،سه جا به علی حسودیم شد،با منی یانه،سه جا به علی حسادت كردم،این حسادت تو دلم كینه شد،عقده شد،خدا عذابتو زیاد كنه،بگم برات،دونه دونه بگم اصلاً روضه ام همینه،میگه اولین باری كه به علی حسودیم شد،اون موقعی بود كه پیغمبر دست زهرا رو گذاشت تو دست علی،آی حرومزاده نامرد،یه حرفی بزنم زود رد شم سادات منو ببخشند،آخه این بی حیام خواستگار زهرا بود،ای اُف به تو دنیا،زهرایی كه یه كُفو(هم شأن) داره اونم علی ه زهرایی كه یك همسر داره اونم علی ه،پیغمبر فرمود اگه علی همسر تو نمی شد،احدی  تو این عالم برابر تو وجود نداشت،هم كفو تو وجود نداشت،قربون تو آقا برم،یه جا حسودی كرد،وقتی دست زهرا رو تو دست علی گذاشت،می گه بار دومی كه حسادت كرد،اون موقعی بود كه پیغمبر دست علی رو بلند كرد،گفت:من كنتم مولا فهذا علی ٌمولا ،بار سومی كه حسادت كرد،اون زمانی بود كه پیغمبر دستور داد همه درها رو به مسجد ببندند،وسدالابواب الا بابه پیغمبر گفت:فقط در خونه علی باز باشه،این حسادتا تو دل نعسش جمع شد،این كینه ها تو دل نامردش جمع شد،می دونی كی تلافی كرد،با من بیا،بدونه ناله نری ها،امشب رفتی خونه،صدات بگیره ها،می گه،وقتی صدای زهرارو پشت در شنیدم، دلم به حال زهرا یه لحظه سوخت،دو سه قدم برگشتم،دیدم من با زهرا كاری ندارم، وای وای،یه دفعه یاد علی اُفتادم،خداكمكم كن این ناله ها برسه مدینه،می گه برگشتم،چنان لگدی به در زدم صدای شكستن استخونهاشو شنیدم،بگو یازهرا،ان شاءالله شب شهادتی مدینه باشیم،هركی كارش داره، اگه بچه های علی ،امشب همه آستین تو دهن گرفتن،اگه بچه های فاطمه امشب نتونستن داد بزنند،تو به جاشون داد بزن بگو یا زهرا....بگو من نمك و بپاشم،هنوز یه عده ناله نزدند،آره این جا یاد علی افتاد لگد زد،كربلام حسینش تو گودال، یكی سنگ می زنه،یكی شمشیر میزنه،حسین........

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 19 اسفند 1391برچسب:,ساعت 23:40 توسط ذاکر اهل البیت(ع) امین نعمتی| |


Power By: LoxBlog.Com